English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 240 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marker U نشانه
markers U نشانه
token U نشانه
tokens U نشانه
signal U نشانه
signaled U نشانه
signalled U نشانه
cue U نشانه
cues U نشانه
portent U نشانه
portents U نشانه
sacrament U نشانه
sacraments U نشانه
emblem U نشانه
emblems U نشانه
symbol U نشانه
mark U نشانه
marks U نشانه
icon U نشانه
icons U نشانه
ikons U نشانه
presage U نشانه
presaged U نشانه
presages U نشانه
presaging U نشانه
omen U نشانه
omens U نشانه
trace U نشانه
traced U نشانه
traces U نشانه
attribute U نشانه
attributes U نشانه
attributing U نشانه
emblematic U نشانه
indicative U نشانه
symptom U نشانه
symptoms U نشانه
reminiscence U نشانه
reminiscences U نشانه
bench mark U نشانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
indications U نشانه ها
one address U با یک نشانه
cursors U نشانه گر
cursor U نشانه گر
symptomless U بی نشانه
targeting U تیر نشانه
allegories U نشانه علامت
marksmen U نشانه گیر
aims U نشانه گرفتن .
line of sight U خط نشانه روی
aimed U نشانه گرفتن .
targetting U تیر نشانه
targeted U تیر نشانه
targetted U تیر نشانه
indication U اشعار نشانه
targets U تیر نشانه
aim U نشانه گرفتن .
aiming U نشانه روی
marksman U نشانه گیر
bode U نشانه بودن
levelled U نشانه گرفتن
leveled U نشانه گرفتن
levels U نشانه گرفتن
cairn U سنگ نشانه
cairns U سنگ نشانه
indicator U علامت خط نشانه
level U نشانه گرفتن
allegory U نشانه علامت
symptomatic U نشانه بیماری
sightings U نشانه رفتن
sighting U نشانه رفتن
veto U نشانه مخالفت
vetoed U نشانه مخالفت
vetoes U نشانه مخالفت
vetoing U نشانه مخالفت
target U تیر نشانه
proof U نشانه مدرک
markers U علامت نشانه
merit badge U نشانه هنر
indicium U نشانه ویژه
sem U نشانه شناسی
go ahead U نشانه ترقی
frequency mark U نشانه فرکانس
emblematical U حاوی نشانه
train U نشانه رفتن
minimal cue U نشانه کمینه
pivot point U نقطه نشانه
prodrome U پیش نشانه
typology U نشانه شناسی
traffic signal U نشانه روشن
token passing U گذراندن نشانه
symptomatology U نشانه شناسی
proof of laziness U نشانه تنبلی
trained U نشانه رفتن
trains U نشانه رفتن
asterisk U 1-نشانه گرافیکی
marker U علامت نشانه
code U نشانه قراردادی
bench mark U نشانه مبنا
asterisks U 1-نشانه گرافیکی
badge reader U نشانه خوان
signal U علامت نشانه
signaled U علامت نشانه
signalled U علامت نشانه
cockshot U نشانه روی
cockshy U نشانه روی
direction peg U میخ نشانه
dan buoy U بویه نشانه
cue learning U نشانه اموزی
proofs U نشانه مدرک
discriminandum U نشانه افتراق
term symbol U نشانه جمله طیفی
aiming stake U دستک نشانه روی
token ring network U شبکه نشانه حلقهای
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
traffic sign U لوحه نشانه گذاری
sighting U نشانه روی کردن
sight U الت نشانه روی
aiming post U شاخصهای نشانه روی
marks U نشانه کردن حریف
homage U نشانه ی تکریم و وفاداری
marks U علامت نشانه هدف
mark U علامت نشانه هدف
mark U نشانه کردن حریف
aiming light U چراغ نشانه روی
traffic sign U تابلو نشانه گذاری
sight U دوربین نشانه روی
sighting device U وسیله نشانه روی
leading point U نقطه نشانه روی
point U نشانه روی کردن
kentish fire U که نشانه نفاق ..باشد
k U نشانه بیان یک هزار
it is indicative of bad luck U نشانه بدبختی است
it is an indication of lazines U نشانه تنبلی است
it bobes evil U نشانه بدی است
impresa U نشانه جمله شعاری
toxic symptom U نشانه زهراگینی یامسمومیت
gun sight U دستگاه نشانه روی
fine sight U تنظیم خط نشانه دقیق
caduceus U نشانه علم پزشکی
negative voice U منع نشانه مخالفت
sights U الت نشانه روی
sights U دوربین نشانه روی
sight scale U مقیاس نشانه روی
sight scale U طبله نشانه روی
semicolon U نشانه چاپ شده
sightings U نشانه روی کردن
road marking U نشانه گذاری راه
reciprocal laying U نشانه روی متقابله
peep sight U دریچه نشانه روی
pavement marking U نشانه گذاری راه
to present arms U نشانه روی کردن
directing point U نقطه نشانه روی
carried U نشانه وقوع وام
plots U نشانه میان چهارراه
carry U نشانه وقوع وام
plotted U نشانه میان چهارراه
carrying U نشانه وقوع وام
extend U گرافیک و نشانه ها است
gunner U نشانه رو توپ ساز
extending U گرافیک و نشانه ها است
extends U گرافیک و نشانه ها است
gunners U نشانه رو توپ ساز
hallmark U انگ نشانه عیار
carries U نشانه وقوع وام
plot U نشانه میان چهارراه
hallmarks U انگ نشانه عیار
crossbones U نشانه مرگ وخطر
palms U نخل خرما نشانه پیروزی
marksman U نشانه گیر [ارتش و ورزش]
caret U نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
palm U نخل خرما نشانه پیروزی
wreck buoy U نشانه کشتی غرق شده
optical sight U وسایل نشانه روی بصری
peep sight U درجه نشانه روی دیدگاه
point bland U تیراندازی بدون نشانه روی
sighting device U دوربین دستگاه نشانه روی
lays U نشانه رفتن قرار دادن
refers U نشانه روی به نقطه نشانی
backspace U حرکت نشانه گر یک واحد به چپ یا عقب
optical U نشانه روی بصری چشمی
lay U نشانه رفتن قرار دادن
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
reference number U اعداد مبنای نشانه روی
refer U نشانه روی به نقطه نشانی
referred U نشانه روی به نقطه نشانی
toho U اعضای انگشتان نشانه و شست
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
straw in the wind <idiom> U نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
an incredulous smile U لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
badge reader U ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
windage U تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
capricorn U بزغاله نشانه دهم منطقه البروج
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
stacked U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
numeral U حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
numerals U حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
homes U کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
stack U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
home U کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
symbolic U آدرسی که با نشانه یا نام مشخص شود
noblesse oblige U بزرگواری و سخاوتمندی نشانه نجیب زادگی
stacks U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
register U کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
to address U نشانه گیرنده را روی پاکت گذاشتن
beginning U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
beginnings U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
registers U کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
symbolically U آدرسی که با نشانه یا نام مشخص شود
registering U کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
symbol U نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
prognosticative or ticatory U خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
scrape up <idiom> U پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
minimise U کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
sight base U پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
sticks U خطای بلندکردن چوب بیش ازحد نشانه
inequality operator U نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
roseola U لکههای سرخ بدن که نشانه سیفیلیس است
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
Dingbat U نشانه . تصویر و طراحی به جای حروف است
sight U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sights U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
recognition U فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
shrug your shoulders <idiom> U نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
operators U حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com